Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری میزان»
2024-04-29@04:58:46 GMT

اشعاری در وصف شهادت «امام حسن عسگری (ع)»

تاریخ انتشار: ۴ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۷۵۰۸۵۹

اشعاری در وصف شهادت «امام حسن عسگری (ع)»

در سالروز شهادت امام حسن عسکری (ع)، اشعار ویژه شهادت این امام بزرگوار را در ادامه این مطلب می‌توانید بخوانید. خبرگزاری میزان _ باشگاه خبرنگاران نوشت: همزمان با شهادت امام حسن عسکری (ع) شاعران کشورمان هر کدام در مدح این امام همام ابیاتی را سرده‌اند که در زیر به برگزیده‌ترین آن‌ها اشاره می‌شود.   شعر غلامرضا سازگار درباره امام حسن عسکری (ع)   بیا و سـر بـه روی سینـه‌ام بگذار، مهدی‌جان شرر زد بـر درونـم زهـر آتشبـار، مهـدی‌جان   بیـا تـا سیـر بینـم وقـت رفتن، ماه رویت را که می‌باشد مرا این آخرین دیدار، مهدی‌جان   در ایـام جوانـی سیـر گردیـدم ز جـان خود ز بس بر من رسیـد از دشمنان آزار، مهدی‌جان   از آن ترسم که بعد از من، تو در تنهایی و غربت به موج غم گذاری چهره بر دیوار، مهدی‌جان   تـو در ایـام طفلـی بی‌پـدر گشتـی، عزیزِ دل مرا شـد در جوانـی پـاره قلب زار، مهدی‌جان   از آن می‌سوزم‌ای نور دو چشم خود، که می‌بینم تو بهر گریه کردن هـم نداری یار، مهدی‌جان   غـم تـو بیشتـر باشـد ز غم‌هــای پـدر، آری اگر چه دیـده‌ام من محنت بسیار، مهدی‌جان   تـو بایـد قرن‌ها در پـردۀ غیبت کنـی گریه بُود هـر روز روزت مثل شامِ تـار، مهدی‌جان   تو باید قرن‌ها، چون جد مظلومت علی باشی به حلقت استخوان باشد، به چشمت خار، مهدی‌جان   بگیر از مرحمت، فردای محشر، دست «میثم» را که بر جـرم و گناه خود کند اقرار، مهدی‌جان     شعر وحید قاسمی درباره امام حسن عسکری (ع)   دست زمانه بار دگر اشتباه کرد زهری، بهار زندگی ام را تباه کرد   در تار و پود پیکر من رخنه کرده بود تا مغز استخوان، همه جا طی راه کرد   آتش کشید باغ امید دل مرا با خنده، شعله‌های خودش را نگاه کرد   مثل کسوف روز دهم، سوز تشنگی خورشید پر تلألو رویم، سیاه کرد   حال و هوای ملتهب حجره‌ی مرا همرنگ سرخی شفق قتلگاه کرد       شعر سید حمیدرضا برقعی درباره امام حسن عسکری (ع)   یازده بار جهان گوشه‌ی زندان کم نیست کنج زندان بلا گریه‌ی باران کم نیست   سامرائی شده ام، راه گدایی بلدم لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست   قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست   یازده بار به جای تو به مشهد رفتم بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست   زخم دندان تو و جام پر از خون آبه ماجرائی است که در ایل تو چندان کم نیست   بوسه‌ی جام به لب‌های تو یعنی این بار خیزران نیست، ولی روضه‌ی دندان کم نیست   از همان دم پسر کوچکتان باران شد تا همین لحظه که خون گریه‌ی باران کم نیست   در بقیع حرمت با دل خون می‌گفتم که مگر داغ همان مرقد ویران کم نیست   ساقیا ما همه از برکت جامت مستیم یازده مرتبه از بردن نامت مستیم   آنچه از دست تو جاری ست شرابی ست طهور شکر در سایه‌ی الطاف “امامت” مستیم   محو در روشنی گنبد زردت مثل یاکریمان نشسته سر بامت مستیم   ” نَحنُ کَهفُ لِمَنِ التَجَاَ اِلَینا “گفتی عمری از لذت فحوای کلامت مستیم   به همان کرببلایی شدن مان سوگند هم چنان با یکی از پنج علامت مستیم‌ ‌ می‌نخورده همه اصحاب تو اقا مست اند  می‌نخورده همه، چون “ابن هشامت” مستیم   وَ تَصَدَّق… همه هستیم “ابوهاشم” تو سال‌ها با کرم و لطف مدامت مستیم   نان تو باده‌ی ما کاسه‌ی تو ساغر ماست تا سحر با نمک سفره‌ی شامت مستیم   ساقیا مرحمتی پشت در میکده ایم به امیدی به در خانه‌ی تو آمده ایم   شیعه از پرچم تو حوله‌ی احرام گرفت حرم الله حریم حرمت نام گرفت   قبله‌ی قبله تویی کعبه به تو رو زده است حجرالاسود از ایوان طلا وام گرفت   خضر اولاد علی! آب حیاتش دادی هر که از دست کریمانه‌ی تو جام گرفت   فقه را با نفست بار دگر جان دادی احتجاجات تو گرد از رخ اسلام گرفت   جاثلیق از سر اعجاز تو مشتش رو شد و دعای تو فقط بود به هنگام گرفت   بی گمان زیر سر معجزه‌ی چشم تو بود شیر درنده اگر در قفس ارام گرفت   اسم و رسمش وسط صحن تو از یادش رفت عاشقی که لقب زایر گمنام گرفت   غافل از هم و غم شیعه نشد مهدی تو از سجایای پسندیده ات الهام گرفت   وای از آن دم که نگهبان تو گستاخی کرد وای از آن لحظه که تصمیم به دشنام گرفت   وارث سینه‌ی آزرده‌ی زهرا نفست موقع گفتن تکبیره الاحرام گرفت   در مناجات شب اخر خود افتادی پیش چشمان‌تر همسر خود افتادی   گریه‌ی چشم ملک از قبل مهدی بود چقدر خوب سرت در بغل مهدی بود   ناله کردی همه با مهر جوابت دادند تشنه بودی و سپس جرعه‌ای آبت دادند   اهل خانه کفنی بر تن پاکت کردند بعد تشییع بلافاصله خاکت کردند   پیکرت تابش سوزنده‌ی خورشید ندید بوریا جای کفن دور خودش دید؟ ندید   سامرا با سپر و سنگ و سنانت نزدند پیرمردان که عصایی به دهانت نزدند   سامرا صحبتی از گودی گودال نشد سینه ات زیر سم اسب که پامال نشد   سر انگشترت انگشت به غارت که نرفت آه… ناموس تو آقا به اسارت که نرفت   «علیرضا خاکساری»     شانه به درد زلف پریشان من نخورد مرهم به درد چاک گریبان من نخورد   از زهر معتمد که دو سه جرعه خورده ام یک قطره هم نماند که از جان من نخورد   تاریک بود بس که شکنجه سرای من راه ستاره نیز به زندان من نخورد   شش سال در اسارت اگر عمر من گذشت بر خواهر اسیر که چشمان من نخورد   در شعله‌ای که چادر این همسرم نسوخت یا تازیانه بر تن طفلان من نخورد   دندان من ز.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

لرزه بر این کاسه آب خورد چوبی دگر به گوشه‌ی دندان من نخورد   «رضا رسول زاده»

  دیگر توانی در میان پیکرت نیست آقا رمق بین دو چشمان ترت نیست   لعنت به این زهری که آبت کرد این طور در بسترت انگار جسم لاغرت نیست   دختر نداری تا پرستار تو باشد جان می‌دهی و هیچ کس دور و برت نیست   این روز‌ها داری دلی پر از سقیفه در گوش تو جز ناله‌های مادرت نیست   مثل حسن پیری چه زود آمد سراغت این روزگار بی مروت یاورت نیست   دور از وطن در سامرا خیلی غریبی آقا ولیکن قاتل تو همسرت نیست   لب تشنه‌ای، لب تشنه‌ای، لب تشنه. اما ساعات آخر خنجری بر حنجرت نیست   مهدی است بالای سرت وقت شهادت بی غیرتی مثل سنان بالاسرت نیست   «محمد حسین رحیمیان»     شرر فتاده به جان تو یا اباالمهدی ربوده تاب و توان تو یااباالمهدی   مگر! که بغض عدو بر سرت چه آورده؟ چکیده خون ز دهان تو یا اباالمهدی   چه کرده تب؟ که چنین گونه لکنت افتاده میان طرز بیان تو یا اباالمهدی   شبیه مادرت افتاده‌ای تو در بستر شکسته دل ز فغان تو یا اباالمهدی   زحال زار شما میوه‌ی دلت آقا نشسته دل نگران تو یا اباالمهدی   بیا و محض رضای خدا تو ناله نکن هر آنچه رفته امان تو یا اباالمهدی   خبر ز. وضع بد و ناگوارتان دارد کبود گشته لبان تو یا اباالمهدی   هوای چشم ملک گشته ابر بارانی برای قد کمان تو یا اباالمهدی   گرفته رنگ عزا نقطه نقطه‌ی دنیا زآه و سوز نهان تو یا اباالمهدی   فقط نه زهر ستم پاره کرد، جگر از تو بریده شد شریان تو یا اباالمهدی   نوای تشنه لب کربلا بلند میشد زکام خشک و زبان تو یا اباالمهدی   همیشه پر زند آقا به سامرا به حرم قلوب سوته دلان تو یااباالمهدی   «رضا آهی»   این چند روزه لرز تنت بیشتر شده شاید تو را هم از قفس غم رها کنند   این آب از گلوی تو پایین نمی‌رود بس کن دگر ٬ بگو پسرت را صدا کنند   مزد رسالتِ دل لرزان مصطفی است این لرزشی که بر سر و دستت رسیده است   این آخرین زمان حضور ائمه است این روزگار مثل تو رنگش پریده است   دارد به دست خود به لبت آب می‌دهد فرزند پنج ساله که پیشت نشسته است   مثل امید‌های به زهر آرمیده ات از بغض ٬ راه آه نفسهاش بسته است   حالا که در جوانی ات از دست می‌روی کاری برای غربت مهدی نمی‌کنی؟   در رفت و آمد غم و در ازدحام داغ فکری برای غیبت مهدی نمی‌کنی؟   باشد ٬ برو، ولی به دو چشمش نگاه کن خون دل است این که به رخسارش آمده   از بهر یوسفت چه کسانی ببین که بعد در مصر روزگار به بازارش آمده   او را بغل بگیر که آغوش آخر است شاید هزار سال دچار بلا شود   شاید غریب کوچهٔ جهل و غرور‌ها شاید اسیر سلسلهٔ کینه‌ها شود   دارد کنار پیکر تو گریه می‌کند یعنی که آب غسل تو هم جفت و جور شد   باید برای تو کفنی دست و پا کند گویا دوباره داغ غریبی مرور شد   اصلاً بپرس گریهٔ او از برای چیست شاید برای بی کفنی گریه می‌کند   شاید برای تشنه لبی ناله می‌زند شاید برای پاره تنی گریه می‌کند   «سید علی احمدی»

  چنانکه درد ز. مرهم جدا نخواهد شد غم از نگاه تو یکدم جدا نخواهد شد   محرم و صفر و فاطمیه، نه هر روز دل تو لحظه‌ای از غم جدا نخواهد شد   پس از دو ماه عزا در غم پدر زِ تنت دوباره رخت محرم جدا نخواهد شد   به سامرا ببری یا نه امشب از چشمم هوای ابری ماتم جدا نخواهد شد   دخیل دست من از سامرا جداست. ولی دخیلِ بسته‌ی قلبم جدا نخواهد شد   غم حسین و غم توست در دل و، دستم از این دو رشته‌ی محکم جدا نخواهد شد   شهید شد پدر تو، ولی از انگشتش به زور خنجر، خاتم جدا نخواهد شد   «محمد بیابانی»

    بیشتر بخوانید: تصویری از نورپردازی جدید ضریح امام رضا (ع)   انتهای پیام/
خبرگزاری میزان: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه‌های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود. برچسب ها: امام شهادت ربیع الاول

منبع: خبرگزاری میزان

کلیدواژه: امام شهادت ربیع الاول امام حسن عسکری جدا نخواهد شد مهدی جان من نخورد کم نیست

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۷۵۰۸۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رکورددار بالاترین پرواز با بالگرد در جهان به روایت آسمان غرب

هشتم اردیبهشت، سالروز شهادت قهرمانی است که رکوردار بالاترین پرواز با بالگرد در جهان است و محمد عسگری در فیلم سینمایی «آسمان غرب» که این روزها روی پرده سینما در حال اکران است، به روایت مقطع کوتاهی از زندگی او می‌‎‌پردازد؛ این کارگردان در گفت‌وگو با ایمنا از عشق به وطن شهید علی‌اکبر شیرودی می‌گوید.

به گزارش خبرگزاری ایمنا از مازندران، این برای چندمین‌بار است که دیالوگ‌های طلایی میلاد کی‌مرام در نقش شهید شیرودی، تماشاگران را سر وجد آورده است «چه جوری وایسم و ببینم، خاکم رو دارند می‌گیرند، زن و بچه مردم رو می‌کشند، به ناموسمون دارند، تجاوز می‌کنند، نمی‌تونم، الان باید وایسیم و دفاع کنیم.»

جادوی سینما در روایت قهرمانان این بار هم مؤثر افتاده است و همه مجذوب فیلمی شده‌اند که به بازخوانی تحولات روزهای ابتدایی آغاز جنگ تحمیلی و نقش‌آفرینی خلبانان هوانیروز در دفاع از میهن تمرکز دارد.

در دو سه روز ابتدایی پس از حمله نیروهای بعث عراق به خاک ایران، علی‌اکبر شیرودی به همراه جمع اندکی از همراهانش در نیروی هوایی تن به دستورات بالا نمی‌دهد و ترجیح می‌دهد نسبت به آن تمرد کنند! همین تمرد از یک دستور نظامی، اما تأثیری شگرف بر ادامه تحولات جنگ می‌گذارد.

«آسمان غرب» تلاش کرده است تا این چند روز ملتهب را به تصویر درآورد و روایتی از قهرمانی را به تصویر بکشد که جانش را در راه وطن و مردمش فدا کرد و امروز کلمه شهید کنار نامش نصب شده است.

محمد عسگری، کارگردان این فیلم به دنبال روایت بزرگ‌مردی است که ستاره درخشان جنگ‌های کردستان نام گرفته بود و به گفته شهید «ولی‌الله فلاحی» رئیس وقت ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی: «ناجی غرب و فاتح گردنه‌ها و ارتفاعات آریا، بازی‌دراز، میمک، دشت ذهاب و پادگان ابوذر بود. او غیرممکن‌ها را ممکن ساخت.»

شهید شیرودی همچون آهن‌ربایی است که انسان‌ها را به خود جذب می‌کند

محمد عسگری در گفت‌وگو با خبرنگار ایمنا از مازندران درباره انتخاب موضوع فیلم‌نامه‌اش که درباره مقطع کوتاهی از زندگی شهید شیرودی است، می‌گوید: به لحاظ فنی برای هر کارگردانی جذاب است که در آسمان کارگردانی کند، حالا به واسطه هر چیزی که ممکن است یک هواپیما یا یک بالگرد باشد، اما در بخش دیگر، شیرودی یک شخصیت آهن‌رباگونه‌ای است که انسان را جذب خود می‌کند.

وی می‌افزاید: به‌ویژه در این دوره زمانه ما، اینکه یک نفری به‌خاطر غیرتی که به وطنش، خاکش، مردمش، ناموسش، خانواده‌اش، نظامش و هر آنچه فکر می‌کنید دارد، در موضوعاتی گنجانده می‌شود که آدمی دادخواه و عدالت‌خواه باشد تا پشت مردمش باشد و این روحیه برای من روحیه جذابی است؛ اینکه وجوه اصلی یک قهرمان را در خود دارد.

کارگردان آسمان غرب با بیان اینکه این دلایل موجب انتخاب این شخصیت شد، ادامه می‌دهد: زمانی که دیدم سوژه مناسبی است، آن را انتخاب کردم، ضمن اینکه برهه زمانی که به آن در فیلمنامه پرداختم، همچون خورشیدی دیدم که به واسطه عمل آن‌ها می‌درخشید، اما گذر زمان روی آن سایه انداخته بود.

عسگری اضافه می‌کند: رخداد دراماتیک و حماسه‌گونه‌ای که در روزهای ابتدای جنگ انجام می‌دهند و ارتش سازمان درستی نداشت و سپاه تازه داشت، شکل و قوت می‌گرفت و این ماجرا موجب می‌شود تا شرایط ویژه‌ای پیدا کند و این‌ها باعث می‌شود تا بتواند مرا برای ساخت موضوعی جذب کند که انجام هم شد.

آسمان غرب، نمونه‌ای از تمام آسمان ایران است

کارگردان نامی چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر با اشاره به شناختش از شهید شیرودی قبل از آغاز ساخت فیلم می‌گوید: اطلاعاتم در این مورد شهید، اطلاعات محدودی بود که دیگران هم دارند، اما آنچه در ساخت این فیلم کمک کرد، گفت‌وگوهای میدانی با هم‌رزمان شهید بود، ضمن اینکه مطالعات و اتفاقاتی که در آن برهه از زمان رخ داد، بخشی از ساخت فیلم‌نامه بوده است.

وی می‌افزاید: حضور میدانی در سرپل ذهاب، پادگان ابوذر و اتفاقات آنجا، همچنین گفت‌وگو با روستاییانی که در آن دوران از زمان و اینکه چرا آن کارها را در آنجا انجام داد، موجب شد تا فیلم‌نامه نوشته شود و به این شهید جذب شوم.

کارگردان نخستین فیلم حوزه مقاومت به نام «اتاقک گلی» درباره انتخاب فیلم دومش به نام آسمان غرب می‌گوید: دلیل این نام به این خاطر بود که این موضوع در غرب کشور اتفاق افتاد و در آسمان، البته آسمان غرب نمونه‌ای از تمام آسمان ایران است و معطوف به غرب کشور نیست، به‌طور قطع در جنوب کشور هم همین‌طور بوده است، به‌هرحال ما قهرمانانی را داریم که خلبان هستند و قهرمانی آن‌ها در آسمان بوده است، حالا چه خلبان هواپیمای جنگی، بالگرد یا سایر که در روزهای جنگ مأموریت‌های و پروازهای خاص و خطیر خودشان را داشتند.

عسگری با اشاره به استقبال مردم از اکران این فیلم روی پرده‌های سینما ادامه می‌دهد: اشتباهی در فیلم‌های ما اتفاق افتاده است و آن این است که عنوانی روی فیلمی گذاشته می‌شود، به‌طور مثال عنوان شیرودی یا قهرمان به‌عنوان یک شخصیت کشوری یعنی زندگی او، در صورتی که در این فیلم این‌طور نیست، این فیلم رخدادی از روزهای نخست جنگ است که بر حسب اتفاق علی‌اکبر شیرودی قهرمان آن روزها بود، به‌خاطر همین برخی می‌گویند که چرا معنویات شیرودی را نشان ندادید؟، در واقع اشتباه محض است که بخواهیم در ۱۰۰ دقیقه تمام آنچه که شهید شیرودی بوده است را به نمایش درآوریم.

وی اضافه می‌کند: در این فیلم جنگندگی یا همان غیرت به وطن و جوهر انسانیت و اخلاق شهید شیرودی به نمایش در آمده است؛ شخصیتی که قهرمان ما در برهه‌ای از زمان بوده است و بزرگان از او به عنوان «مالک اشتر» زمانه نام می‌برند و به‌خاطر سلحشوری و جنگندگی او بوده است.

علاقه شهید شیرودی به حضرت امام راحل

کارگردان آسمان غرب ادامه می‌دهد: نکته نخست درباره روایت این فیلم سلحشوری، جنگندگی و قصه این سلحشوری‌ها در آن دوره بوده است و نکته دیگر در مورد معنویات و خانواده شیرودی است؛ شما به عنوان یک فیلم‌نامه‌نویس به یک زاویه‌ای نگاه می‌کنید و آن شخصیت و جوهره شیرودی محسوب می‌شود و آن ویژگی برای جوان و نوجوان امروزی ملاک است و این قهرمان شجاع را دوست دارد، شما می‌خواهید آن را به جوان امروز نشان دهید، بنابراین باید آن را به زبان روز به جوان امروز رساند.

وی تاکید می‌کند: به عنوان مثال شهید شیرودی در جایی در این فیلم به امام و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایمان دارد؛ ابزار شیرودی بالگرد است؛ عکس امام را به آن می‌چسباند و به آن آهن بی‌خاصیت به لحاظ مفهومی جان می‌دهد و این همان زبان سینماست که سبب می‌شود نوجوان و جوان سینما را دوست بدارد.

عسگری با بیان اینکه با حضور در بعضی از اکران‌های فیلم در سینماها می‌بینیم که نوجوان و جوان با صوت و سرافرازی شیفته شیرودی می‌شوند و این نشانه خوب از نوع ارتباط جوان امروز با این قهرمانان است، می‌گوید: مطمئناً در یک فیلم ۱۰۰ دقیقه‌ای نمی‌توان تمام وجوه یک شخصیت مهم را مطرح کرد، شخصیتی که زمانی که خبر شهادتش به حضرت امام (ره) رسید، ایشان به فکر فرو رفتند و با اینکه درباره همه شهدا می‌گفتند خدا آن‌ها را بیامرزد، اما درباره شهید شیرودی گفتند که او آمرزیده است، یا مقام معظم رهبری درباره این بزرگ‌مرد فرمودند که شیرودی، اولین نظامی بود که به او اقتدا کردم.

کد خبر 748225

دیگر خبرها

  • اولین جلسه هیات مدیره استقلال با مالکان جدید
  • میزبانی استان کرمان از ۴ شهید گمنام در سالروز شهادت امام ششم
  • تشییع و تدفین چهار شهید گمنام در ایام شهادت امام صادق(ع) در استان کرمان
  • کرمان در ایام شهادت امام صادق(ع) میزبان شهدای گمنام است
  • تشییع دو شهید گمنام در ایام شهادت امام صادق (ع) در قم
  • (عکس) سردار سلیمانی و هوگو چاوز، امام مهدی و حضرت مسیح
  • (عکس) سردار سلیمانی و هوگو چاوز، امام مهدی و حضرت عیسی
  • رکورددار بالاترین پرواز با بالگرد در جهان به روایت آسمان غرب
  • شهادت هزاران نفر از مردم فلسطین، دستاورد غرب وحشی و مدعی دموکراسی است
  • اجتماع بزرگ صادقیون با میزبانی از شهید گمنام برگزار می‌شود